آخرین مطالب
امکانات وب
مَنطقی به نظر می‌آد، وقتی از پُشتِ شیشه‌ی کثیفِ اُتوبوس به زندگی نگاه می‌کنی، کثیف به نظر بیاد؛ مَنطقی به نظر می‌آد، وقتی عینکِ افکارت بدست آدمای کثیفِ زندگیت کثیف شه، همه‌چیز ناخودآگاه کثیف به نظر بی نامه ای برای فابرکاستل...برچسب : نویسنده : bcastle0 بازدید : 21
مستور می‌گفت: "نوشتنِ نامه برای یک دوستِ دور؛ خیلی دور، آن‌قدر دور که حتی وجود خارجی هم نداشته باشد!" و حالا که بیشتر دقت می‌کنم آن‌قدر از زندگی‌ام دور افتاده‌ای که دیگر مطمئن نباشم، تو یک انسان بودی نامه ای برای فابرکاستل...برچسب : نویسنده : bcastle0 بازدید : 45
از نور باید ترسید یا تاریکی؛ تاریکی همیشه وجود خواهد داشت، زیرا نور است که تاریکی را پنهان می‌دارد؛ شاید می‌پنداشتی که نور عاملِ ایجاد سایه است، اما سایه است که مسیرِ حرکتِ نور را نشان می‌دهد؛ حتی اگر نامه ای برای فابرکاستل...برچسب : نویسنده : bcastle0 بازدید : 46
قلبا که شکست، کمر که شکست، زانو که شکست، اون‌وقت من یک زمین خورده‌ی پیرم؛ می‌تونی روبه‌روم بشینی و اوجِ نفرت رو توی چشام ببینی؛ قلاده به دست که اومدی سَمتم تا ببینی چطور رامت می‌شم، یکبار برای همیشه نامه ای برای فابرکاستل...برچسب : نویسنده : bcastle0 بازدید : 35
شاید فردایی باشد، شاید نیز نباشد؛ بودن‌هایمان را زندگی کردیم و امروز، فصلِ دیگری از فرداهایمان آغاز شده است؛ فردا را که آغاز کردی، به سمت آن درختِ پیر و فرتوتِ پاییزی رهسپار شو، به سمتِ آن مفلوکِ عری نامه ای برای فابرکاستل...برچسب : نویسنده : bcastle0 بازدید : 62
دُرست در راستای پنجره‌ی چوبی‌ِ اتاقمان، چند فوت آن‌ورتر، مغازه‌ی گُل‌فروشیِ کوچکی کارش را آغاز کرده است. دخترکِ جوانی با پیکری سفید، موهای بور، چشمانی آبی، گونه‌هایی کم‌وبیش کک‌ومَک و لبخندِ زیبایی که نامه ای برای فابرکاستل...برچسب : نویسنده : bcastle0 بازدید : 51
سرریزِ کلمات درونِ دلم، بیشتر از هزارتویی است که درونِ افکارم چنبره زده است، گاهی نمی‌دانم که چه می‌خواهم، تنها چشمانم را می‌بندم و اجازه می‌دهم افکارم تمام کلمات را ذره‌ذره بر روی برگِ سفیدِ کاغذی با نامه ای برای فابرکاستل...برچسب : نویسنده : bcastle0 بازدید : 49
تو فکرت چی می‌گذره به جز دوز و کلک؟ نقشه می‌کشی، مُهره می‌چینی، انگار که زندگی واقعا یک بازیِ شَطرنجه، کیش نکنی مات می‌شی، نه فقط مات، زندگی همینه، کیش و مات! باید فرار کنی از چیزی که گرفتارشی، هر کسی نامه ای برای فابرکاستل...برچسب : نویسنده : bcastle0 بازدید : 28
طرف می‌گفت: "هر وقت سوارِ مترو می‌شم، همیشه توی شلوغی، دنبالِ چهره‌های آشنا می‌گردم"؛ گاهی‌وقتا این حرفش عجیب منو به فکر فرو می‌بره؛ یعنی من هم باید چشم انتظار توی شلوغیِ مترو دنبالش بگردم؟ به نظرت چن نامه ای برای فابرکاستل...برچسب : نویسنده : bcastle0 بازدید : 36
مثلِ آخرین ثانیه‌های نفس‌زدن، برای رسیدن به آخرین خروجیِ موجود، بعد از شنیدنِ آخرین زنگ؛ مثلِ بیرون آمدنِ آخرین کمک‌کننده، برای بیرون کشیدنِ آخرین قربانی، بعد از فرو ریختنِ آخرین آوار؛ مثلِ عرق‌ریختن نامه ای برای فابرکاستل...برچسب : نویسنده : bcastle0 بازدید : 50